وبلاگ شخصی رامین قلی زاده ارشد فلسفه دین،





 دوستان عزیز از این به بعد قرار بر این است که فلسفه ی غرب و اصطلاحات مهم و همراه با معرفی کتابات مهم را برای شما عزیزان در دستور کار خود قرار دهم. دوستان عزیز هر جلسه در مورد یک موضوعی مطلبی نگاشته خواهد شد و درموردش کتابی هم معرفی خواهد شد امید است که شما هم با مطالعه این برنامه را همراهی کنید 

به زودی.


سوال من از دکتر حسین دباغ مربوط به مساله ی شر و نحوه ی جلوگیری از شرور می باشدو نیز راه حل شر در ادیان توحیدی و غیرتوجیدی
در مورد سوالتان: به باور من با فلسفه اخلاق میشود تاثیر گذار بود ولی کافی نیست. محتاج کار روانشناختی هم هستیم تا شرور را کم کنیم. فلسفه اخلاق باید خود را به امور عملی نزدیک کند
سلام و درود. ببخشید دیر جواب میدم. تصور من تا الان این است که معضل شر برای خدای ادیان راه حل منطقی ندارد. البته اگر خدای غیرادیان را وارد صحنه کنیم که به راحتی با تکامل جمع میشود می توان معضل شر را توضیح داد.
 
گفتگو شده در تاریخ 2017-4-10

دین به دو قسم حق و باطل تقسیم می‌شود.

دین حق،‌ آیینی است که دارای عقاید درست و صحیح و مطابق با واقع بوده و رفتارهایی را مورد توصیه و تاکید قرار می‌‌دهد که از ضمانت کافی برای صحت و اعتبار برخوردار باشند و دین باطل چنین نیست.

خداوند در قرآن کریم به پیامبر خطاب می‌‌کند به کافران بگو: لَکمُ‏ْ دِینُکُمْ وَ لىِ‏َ دِین» دین و آیین شما براى خودتان، و دین و آیین من براى خودم. (کافرون/6)

به جهت اینکه آشنایی با ادیان حق و باطل، فواید بسیاری دارد، از جمله: 1. انسان ذاتا کنجکاو است و دوست دارد از چگونگی عقاید و اعمال دیگران مطلع باشد، 2. مطالعه افکار، اعمال و تاریخ ادیان باعث می‌شود تاثیر شگفت آور دین در زندگى بشر و نقش آن در شکوفایى علم و هنر روشن ‌شود، 3. تحقیق درباره ادیان براى دینداران سود معنوى دارد و به باورهاى دینى ایشان عمق مى‌‌بخشد. حق را از باطل بهتر تشخیص می‌دهند و آنان در بحث خود، کژی‌‌ها و نابهنجاری‌‌هاى ادیان دیگر را می‌‌فهمند، 4. فهم درست اعتقادات و اعمال دینى ملتها میسر می‌‌شود و تنها پس از آن مى‌‌توان راه راست را به آنان نشان داد و کاستی‌‌هاى آن ادیان را تفهیم کرد. به همین منظور مجموعه آشنایی با ادیان جهان را تقدیم مخاطبان گرامی می‌کنیم.

در ادامه معرفی آیین‌های هندوستان، آیین جین» از نظر می‌گذرد:

آیین جین

از جمله شاخه‌هاى هندوئیسم، آیین جین (Jaina) به معناى پیروز است که شش قرن قبل از میلاد پایه‌گذارى شد.

سرگذشت مهاویرا

به اعتقاد جین‌ها بنیانگذار این آیین، مهاویرا (Mahavira) یعنى بزرگ قهرمان، نامیده مى‌شود که 23 پیشوا طى هزاران سال قبل از او برخاسته‌اند و او بیست و چهارمین پیشواست.

مهاویرا در قرن ششم قبل از میلاد در یک خانواده اشرافى هندوستان متولد شد. وى در سى سالگى دنیا را ترک کرد و پس از ریاضت‌هاى طولانى به حقیقت دست یافت. او پس از گستردن آیین خود به سال 526 ق .م قالب تهى کرد و به نیروانا پیوست.

سنت شگفت‌آور جین‌ها»

شگفت‌آورترین سنت این قوم این است که پوشیدن لباس را حرام مى‌دانند و معتقدند معاویرا در حال ریاضت و ترک تعلقات نفسانى، پس ‍ از مشاهده تعلق خاطر خود به حیا، همه لباس‌هاى خود را بیرون آورد و تا آخر عمر به سر برد!

در حدود سال 79 ق .م میان پیروان این مذهب در مورد حدود برهنگى اختلاف و دودستگى پدید آمد:

فرقه آسمان جامگاهان» هیچ لباسى را نپذیرفتند، در حالى که فرقه سفید جامگان» گفتند استفاده از اندکى پارچه جایز است.

تأثیر جین‌ها بر گاندی رهبر انقلاب هندوستان

گاندى رهبر انقلاب هندوستان تحت تاثیر این آیین، لباس‌هاى دوخته ایام جوانى را کنار نهاد و تنها از مقدارى پارچه سفید استفاده مى‌کرد. (البته شاید علل دیگری از جمله مبارزه با فرهنگ بیگانه نیز داشته باشد.)

به نظر جین‌ها، ن راهی به سوی کمال ندارند

دریوزگى و خوارى از فضائل محسوب مى‌شود. به عقیده آسمان جامگان، ن راهى به کمال ندارند و براى این امر باید به انتظار مرد شدن در دوره‌هاى بعدى تناسخ باقى بمانند.

آیین جین، علاوه بر پذیرش معارف هندویى، مسائل تازه‌اى را مطرح مى‌کند و بر قواعد اخلاقى شدیدى اصرار مى‌ورزد.

راه رستگاری به عقیده جین‌ها

به عقیده جین‌ها رستگارى بر دو اصل استوار است یکى ریاضت کشى و دیگرى پرهیز از آزار جانداران که تا نباتات و جمادات پیش مى‌رود.

آنها حتی کندن زمین براى کشاورزى را ممنوع می‌دانند. معمولا پارچه‌اى بر دهان مى‌بندند که مبادا حیوان ریزى ناخواسته به دهانشان وارد شود و نابود شود.

آنان آب را قبل از نوشیدن صاف مى‌کنند که مبادا کرمى وارد دهان شود و جان بدهد.

همچنین جاروبى از پر طاووس در دست مى‌گیرند و ات ریز را از مسیر خود دور مى‌کنند.

بالاترین ریاضت جین‌ها

بالاترین ریاضت از نظر جین‌ها، عدم فعالیت و کناره گیری از مشارکت در امور دنیوی است.

خودکشی در آیین جین

خودکشى از طریق ترک طعام و شراب، فضیلتى بسیار بزرگ به شمار مى‌آید و خود مهاویرا نیز به این شیوه در گذشته است.

کتب مذهبى

این قوم نیز فرهنگ دینى مکتوب دارد و تعداد 39 کتاب دینى به آنان نسبت داده‌اند. از جمله یادگارهاى آنان در مساله شناخت حقیقت وجود، داستان فیلى است که آن را در جاى تاریکى قرار داده بودند و مردم مى‌خواستند با دست مالیدن از شکل فیل آگاه شوند و هر کدام قضاوتى نادرست در این باب مى‌کردند.

مولانا در مثنوی این حکایت را به قصد خاصی که داشته آورده است:

پیل اندر خانه تاریک بود / عرضه را آورده بودندش هنود

از برای دیدنش مردم بسی / اندر آن ظلمت همی‌ شد هر کسی

دیدنش با چشم چون ممکن نبود / اندر آن تاریکیش کف می‌‌بسود

آن یکی را کف به خرطوم اوفتاد / گفت همچون ناودانست این نهاد

آن یکی را دست بر گوشش رسید / آن برو چون بادبیزن شد پدید

آن یکی را کف چو بر پایش بسود / گفت شکل پیل دیدم چون عمود

آن یکی بر پشت او بنهاد دست / گفت خود این پیل چون تختی بدست

همچنین هر یک به جزوی که رسید / فهم آن می‌‌‌کرد هر جا می‌‌‌شنید

از نظرگه گفتشان شد مختلف / آن یکی دالش لقب داد این الف

در کف هر کس اگر شمعی بدی / اختلاف از گفتشان بیرون شدی

چشم حس همچون کف دستست و بس / نیست کف را بر همه او دست‌‌‌رس

چشم دریا دیگرست و کف دگر / کف بهل وز دیده دریا نگر

جنبش کفها ز دریا روز و شب / کف همی‌‌‌بینی و دریا نه عجب

ما چو کشتیها بهم بر می‌‌‌زنیم / تیره ‌چشمیم و در آب روشنیم

ای تو در کشتی تن رفته به خواب / آب را دیدی نگر در آب آب

درباره مراد و منظور مولوی از نقل این شعر، بیان علامه جعفری و آیت‌الله جوادی آملی را می‌آوریم:

علامه جعفری درباره این شعر مثنوی می‌گوید: بینایى حس طبیعى حکم آن دست را دارد که تنها ظاهر تجسّم یافته حقایق را لمس مى‌کند، دیگر کارى به همه موجودیت حقایق ندارد، چشم دریا بین چیزى است، و چشم کف بین چیز دیگرى، حال که تو در راه دریافت حقایق گام گذاشته‌اى، این بینایى کف بین را رها کن و آن دیده دریا بین را به دست آور، این کف‌هایى را که در سطح دریا حقیقت مى‌بینى، حرکت و جنبش خود را از دریا در مى‌یابند. (محمدتقى جعفرى، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى: 2/141)

آیت‌الله جوادی آملی در این باره می‌گوید: مولوی نمی‌‏گوید که سخن همه این افراد درباره فیل صحیح است تا نتیجه گرفته شود که همه برحقند؛ بلکه مولوی همه را تخطئه می‌‌کند و می‌‏گوید: چون افراد، راه صحیح معرفت را (عرفان) نرفته‌‏اند، فیل را نشناخته‌‏اند. از این‏رو، هیچ یک بر حق نیستند؛ اما عارف که فیل را شناخت، بر حق است.

پس، مولوی، عارف را تصویب و تأیید می‏‌کند و دیگران را تخطئه و رد.

او می‏گوید که همه آن‏‌ها اشتباه کرده‌‏اند، اما چون در تاریکی بودند، معذورند؛ ولی باید تلاش کرد تا فضا روشن شود و در روشنایی، واقع را آن گونه که هست یافت و اگر کسی عمداً به تاریکی رفت و چراغ به همراه نبرد یا سخن روشن بینان را باور نکرد، معذور نیست.

بنابراین، باید نور معرفت را از برهان کامل عقل و راه نقل یعنی قرآن و عترت تحصیل کنیم و با آن نور وارد جهان‌‏شناسی شویم و وقتی با این چراغ نورانی وارد جهان بینی شدیم، می‌‏یابیم که حقیقت، یکی است و راه مستقیم نیز برای معرفت واقع و تأمین سعادت وجود دارد. (دین‌شناسی -  صفحه 221)

پیروان کنونی آیین جین

هم اکنون حدود 3 میلیون پیرو آیین جین در هندوستان وجود دارد که البته بر تن آنان لباس کامل هست و به جاى گدایى، سرگرم تجارت هستند و وضع اقتصادى خوبى دارند!

آنان آیین خود را نوسازى کرده‌اند و تنها قدیسان و اندکى از آن‌ها در زندگى به آن روش‌هاى گذشته زندگی می‌کنند. 


روانشناسی جنگ


استرس در جنگ پیدایش علائم و نشانه‌های خاصی است که ممکن است پس از ضربه یا ضربه‌های روانی غیر عادی که خارج از ظرفیت انسان است پدید آید و پذیرش آن شرایط جنگ برای انسان سخت می‌باشد که در زمره روانشناسی جنگ مورد مطالعه قرار می‌گیرد.

دیدکلی
اهمیت توجه به مسائل روانی جامعه در حال جنگ به این علت است که بدانیم وجود فرد بیمار روانی به منزله عضوی در یک خانواده موجب اختلال جدی در روابط کل اعضای خانواده می گردد، در نتیجه کل مجموعه خانوادگی را در معرض استرسهای بی‌شماری قرار می‌دهد و اختلال استرس پس از وقوع سانحه در فرد ایجاد می‌شود و در نوع خرمن. بیش از سه ماه طول می‌کشد. از نظر معیار تشخیص ، فرد وقتی با سانحه دلخراشی مواجه می‌شود و بعد از آن صحنه و حادثه را به طرق مختلف دوباره تجربه می‌نماید. این اختلال سبب اختلال در امور اجتماعی و شغلی بیمار می‌گردد.
تاریخچه عوارض روانی
عارضه عصبی – روانی یکی از بیماریهای بسیار شایع دوران جنگ است و طیف قابل توجهی از جانبازان و مجروحین جنگی در اثر اصابت ترکش به جمجمه و عوارض ناشی از موج انفجاری دچار صدمات روانی و عضوی گردیده‌اند. بسیاری از این بیماران با بکارگیری روشهای روان درمانی و داروهای تخصصی تحت مداوا قرار می‌گیرند و تعدادی دیگر که اختلالات روانی در آنها شدت یافته ، حالت مزمن و روند از هم گسیختگی روانی در آنها پدیدار می‌شود و در مراکز ویژه بستری و تحت درمان قرار می‌گیرند. بیماریهای روانی همواره در جوامع انسانی وجود داشته‌اند و موضوع و امر جدیدی نمی‌باشند، اما در اثر جنگ آرامش و سلامت روانی جامعه دچار اختلال جدی می‌گردد.
img/daneshnameh_up/1/17/avarezravanijang01.JPG


علل نابهنجاریهای روانی
عوامل ارثی
عوامل عضوی
عوامل اجتماعی
عوامل فرهنگی
عوامل عقلی و عاطفی

این عوامل هر یک به تنهایی یا در ارتباط با یکدیگر می‌توانند سبب ایجاد بیماری روانی گردند. در هیچ دوره‌ای از زندگی اجتماعی مردم یک جامعه ، آمار بیماریها و اختلالات روانی به وسعت و گستردگی دوران جنگ نیست. دلیل این فزونی نابهنجاریهای روانی در حین جنگ عوارض و فشارهای ناشی از آن است. هرگونه محرومیت اقتصادی ، عاطفی فرهنگی و اجتماعی می‌تواند موجب عوارض روانی جنگ گردد.
علل ضایعات روانی دوران جنگ
موج انفجاری (Shell Wave)
نورز جنگ (Battle Shock)
خستگی (Combat Fatigue)
نورز رزمی (Combat Neurosis)
اختلال تروماتیک جنگ (Traumatic War Disorder)

موارد بالا اصطلاحاتی هستند که امروز برای کیفیاتی تقریباً مشابه با عوارض جنگ بکار برده می‌شوند. از دیدگاه روانشناسی و روانپزشکی ، جنگ نوعی ضربه (Trauma) به حساب آورده شده ، که می‌تواند تأثیرات نسبتا عمیقی بر افراد بگذارد. همچنین جنگ را یکی از عوامل احتمالی ایجاد کننده اختلال استرسی پس از ضربه (PTSD) ذکر کرده‌اند.


تثلیث در مسیحیت

رامین قلی زاده

چکیده

تثلیث را ابتدا در متون عهد عتیق و عهد جدید جویا شدیم تا بدانیم آیا ذکری از تثلیث در میان هست یا نه. سپس به کوشش های کلیسا و کشیشان برای اثبات تثلیث پرداختیم و در انتها به برخی از فیلسوفان و برخی آراء فلسفی که به توجیه و تبیین عقلانی تثلیث کمک می کرد اشاره نمودیم . اما تا پایان نیز این سوال مطرح است که آیا نگاه مسیحیان به تثلیث عرفانی است و یا اینکه ممکن است آنها (تثلیث و عرفان) در ابتدا با هم بوده باشند و بعد ها به واسطه ی ادیان الهی و توحیدی مطرود و از هم جدا شدند . اما روشن است که عرفان و تثلیث و نگاه همه خدا انگاری در این دو آموزه و اعتقاد به چشم می خورد که انسان را به تأمل وا می دارد.

 

 

کلید واژه:

تثلیث، مسیحیت، کلیسا، فلسفه و تثلیث

مقدمه :

اعتقاد به تثلیث، همانگونه که توحید بنیان اعتقاد اسلامی است ، بنیان اعتقاد مسیحیت را تشکیل می دهد . بنابراین مسیحیان اولین چیزی را که می آموزند اعتقاد به تثلیث است . مک گراث الهی دان مسیحی می گوید : اصطلاح تثلیث از مشکل ترین و بزرگ ترین دشواری هایی است که دانشجویان الاهیات با آن مواجه می شوند . در مورد عبارت (سه شخصیت یک ذات) حداقل چیزی که می توان گفت این است که چندان روشن نیست .»

در کتاب قاموس کلیسای مسیحی آکسفورد تثلیث را چنین تعریف می کند : تثلیث یعنی یک خدا و یک جوهر در سه شخصیت : پدر و پسر و روح القدسی.»(جستارهایی درباره ی مسیحیت -1390-152) در کتاب مقدس که سرچشمه ی اعتقادات مسیحیت است ، اثری از تثلیث نیست . در این کتاب هرگز اقنوم سوم (یعنی روح القدس) ، خدا خوانده نشد، و با خدا یکی دانسته نشده است.» (ادیب آل علی -1385 – ص195)

قرن ها پیش از مسیح ، مجموعه های سه گانه یا تثلیث هایی از خدایان در بابل ، آشور قدیم ، آیین هندو ، و مصر باستان وجود داشت. تثلیث هندو یکی از تثلیث هایی است که قرن ها پیش از مسیح وجود داشته است . در این آیین برهن (ایزد آفرینش) ، ویشنو (خدای محافظ) و شیوا خدای هلاکت از ایزدان تریمورتی هستند.

اما مسیحیان اولیه اعتقادی به تثلیث والوهیت مسیح نداشتند و او را پیامبر برگزیده ی خدا می دانستند. اعتقاد به تثلیث والوهیت عیسی سالها پس از عیسی رخ داد. شاید بتوان اولین کسی را که واژه ی تثلیث را شکل داد ، توتولیان (225م) نخستین الهی دان مسیحی دانست. که وی نیز در ابتدا یک بت پرست بود و در دهه ی سوم زندگی خود مسیحیت را پذیرفت.

تثلیث در عهد عتیق و جدید

مسیحیان برای اثبات تثلیث به مواردی از عهد عتیق استناد می کنند به عقیده ی آنان استفاده از صیغه ی جمع برای نام خدا (الوهیم1) و افعال و ضمایر مربوط به وی می تواند اشاره به تثلیث باشد.

برادی خواندن ادامه ی مطالب

اینجا را کلیک کنید


اصل باطل بودن تسلسل و نیاز مندی هرچیز به علت ابتدا باید تعریف درستی از این دو اصل ارایه شود
باطل بودن تسلسل بدین معنس است: در قهقرای معلول ها افتادن و پیدا نکردن stop place . و دلیل باطل بودنش این است که اصل علت العلل در اینجا کمک میکند و به سیر قهقرایی پایان میدهد. چکن هرچیزی علتی دارد و معلول بدون علت نداریم.به stop place همان علت العلل میگویند .

در الهیات و اخصوصا اثبات خداوند بی نهایت و بدون حد و حدود و واجب من جمیع جهات از این اصلول استفاده می سود. در واقع بدون این دو اصل و خصوصا باطل بودن تسلسل زیر بنای الهیات فلیسفی و اثبات خداوند را تسکیل میدهد.
اما چرا تسلسل باطل است و و باید به stop place برسیم.
در ذهن فرض محال محال نیست یعنی میتوان محالات را نیز تصور کرد به قول علامه حتب شریک الباری نیز وجود دارد اما فقط وجود ذهنی.
بدین ترتیب در ذهن تسلسل باطل نیست و میتوان تا قهقرا ادامه داد.
علت اینکه گویند تسلسل محال است این امر است که می گویند این اصل علاوه بر اصل منطقی بودنش یک اصل عقلانی است. و عقل به باطل بودنش مهر تایید میزند.این اصل دو جنبه دارد. یک جنبه ی ذهنی و منطقی و یک‌جنبه ی تجربی و طبیعی و فوسیس گونه دارد. چون در فوسیس یا عالم بیرون از ذهن هرچیزی علتی دارد و همه ی چیزها دارای است و دارای حد وحدود است.این اصل خودش هم بر این دو جنبه استوار است.هر چیزی که علتی داسته باشد حدمند و مادی و دارای حد و حدود و ماهیت است. بنابر این تسلسل در ذهن محال نیست. اما از جنبه ی تجربی و پسینی محال است .حال نگاهی به چرایی و جگونگی باطل بودن تسلسل بیندازیم. و ببینیم‌ایا واقعل تسلسل محال است؟؟ تسلسل در ذهن محال نیست و در ذهن میتوان تا قهقرا رفت . اما چرا در منطق باطل است. چون منطق بر جنبه ی پسینی اش تاکید می ورزد. و هرچیز پسینی مادی و حدمند است. اما چگونه این اصل علت العلل غیر مادی و بی نهایت را میتواند اثبات کند؟؟؟
این اصل در واقع خداوند را مادی و حدمند و نهایت مند میکند اما کسی به بطن این امر توجهی نکرده است. چون همه ی الهی دانان ذهنشان مشغول اثبات خداوند است بعنوان علت العلل و به همین دلیل از تجزیه و تحلیل این این اصل غافل ماندند.

تسلسل محال است چون هرچیزی علتی دارد و دامنه علت هم اگر در قهقرا بیفتند باید به stop placeو یا علت العلل برسد و نیاز مندی به علت و علت العلل دلیل باطل بودن‌تسلسل است.حاصل و نتیجه ی باطل بودن تسلسل بوجود امدن‌یک‌امر‌مادی و حدمند است یعنی علت العلل مادی و حد مند است . جون در ذهن بطور قطع می توانیم‌تا بی نهایت علت و معلول بدون علت العلل تصور کنیم و این بدین‌معنی است که بی نهات و بی کرانگی در ذهن فقط موجود است و در عالم خارج از ذهن بی نهایت وجود خارجی ندارد و هر چیز مادی نمیتواند بی نهایت باشد.این اصل بخاطر وجود داشتن جنبه ی تجربی اش می گوید علت العلل وجود دارد و جودخارجی هم داردو بی نهایت است.


این متن و نوسته و تحلیل ادامه دارد. لطفا نظراتتات را بگویید تا روشنی بیشتر و بهتر بوجود آید.

با سلام خدمت دوستان

 

من در حال نوشتن فرهنگ اصطلاحاتی هستم که 5 سال است ذهن مرا به خودش مشغول کرده بود چون خیلی جای خالی اش احساس می شود و برای همه از دانشجو گرفته تا استاد فلسفه نیاز است. اسم این کتاب که در آینده قرار است چاپ شود "" اصطلاح نامه ی فلسفی -منطقی فلسفه ی غرب"" می باشد.

 

دوستان و اربابان معرفت هدف از بیان و اطلاع رسانی این امر این است که لطفا پیشنهادات خودتان را در مورد چگونگی ساختار و چگونگی خود کتاب و سایر پیشنهادات را از طرف شما داشته باشم . امیدوارم که حمایت معنوی و دلگرمی شما مایه موفقیت ما باشد

 

 


سلام بر دوستان عزیز .قصد اطاله کلام ندارم و فقط میخواهم به سمع و نظر شما اربابان معرفت برسانم که اینجانب در حال گرد آوری اصطلاحات انگلیسی به فارسی و فارسی به انگلیسی فلسفه غرب هستم . حدود 15هزاز اصطلاح گردآوری نموده ام و با انتشارات مرکز جهت چاپ هماهنگی به عمل آمده .

 

 

از شما دوستان و اربابان معرفت که دوست دارند این کتاب سریعتر جامع طبع بپوشد خواهشمند است که اگر علاقه من هستند در این راستا کمک نمایند و به گرد آوری اصطلاحات همت گمارند حتی یک اصطلاح تا چند اصطلاح که در چاپ کتاب اسم شما عزیزان هم خواهد آمد.

باتشکر 

رامین قلی زاذه


اصل باطل بودن تسلسل و نیاز مندی هرچیز به علت ابتدا باید تعریف درستی از این دو اصل ارایه شود
باطل بودن تسلسل بدین معنس است: در قهقرای معلول ها افتادن و پیدا نکردن stop place . و دلیل باطل بودنش این است که اصل علت العلل در اینجا کمک میکند و به سیر قهقرایی پایان میدهد. چکن هرچیزی علتی دارد و معلول بدون علت نداریم.به stop place همان علت العلل میگویند .

در الهیات و اخصوصا اثبات خداوند بی نهایت و بدون حد و حدود و واجب من جمیع جهات از این اصلول استفاده می سود. در واقع بدون این دو اصل و خصوصا باطل بودن تسلسل زیر بنای الهیات فلیسفی و اثبات خداوند را تسکیل میدهد.
اما چرا تسلسل باطل است و و باید به stop place برسیم.
در ذهن فرض محال محال نیست یعنی میتوان محالات را نیز تصور کرد به قول علامه حتب شریک الباری نیز وجود دارد اما فقط وجود ذهنی.
بدین ترتیب در ذهن تسلسل باطل نیست و میتوان تا قهقرا ادامه داد.
علت اینکه گویند تسلسل محال است این امر است که می گویند این اصل علاوه بر اصل منطقی بودنش یک اصل عقلانی است. و عقل به باطل بودنش مهر تایید میزند.این اصل دو جنبه دارد. یک جنبه ی ذهنی و منطقی و یک‌جنبه ی تجربی و طبیعی و فوسیس گونه دارد. چون در فوسیس یا عالم بیرون از ذهن هرچیزی علتی دارد و همه ی چیزها دارای است و دارای حد وحدود است.این اصل خودش هم بر این دو جنبه استوار است.هر چیزی که علتی داسته باشد حدمند و مادی و دارای حد و حدود و ماهیت است. بنابر این تسلسل در ذهن محال نیست. اما از جنبه ی تجربی و پسینی محال است .حال نگاهی به چرایی و جگونگی باطل بودن تسلسل بیندازیم. و ببینیم‌ایا واقعل تسلسل محال است؟؟ تسلسل در ذهن محال نیست و در ذهن میتوان تا قهقرا رفت . اما چرا در منطق باطل است. چون منطق بر جنبه ی پسینی اش تاکید می ورزد. و هرچیز پسینی مادی و حدمند است. اما چگونه این اصل علت العلل غیر مادی و بی نهایت را میتواند اثبات کند؟؟؟
این اصل در واقع خداوند را مادی و حدمند و نهایت مند میکند اما کسی به بطن این امر توجهی نکرده است. چون همه ی الهی دانان ذهنشان مشغول اثبات خداوند است بعنوان علت العلل و به همین دلیل از تجزیه و تحلیل این این اصل غافل ماندند.

تسلسل محال است چون هرچیزی علتی دارد و دامنه علت هم اگر در قهقرا بیفتند باید به stop placeو یا علت العلل برسد و نیاز مندی به علت و علت العلل دلیل باطل بودن‌تسلسل است.حاصل و نتیجه ی باطل بودن تسلسل بوجود امدن‌یک‌امر‌مادی و حدمند است یعنی علت العلل مادی و حد مند است . جون در ذهن بطور قطع می توانیم‌تا بی نهایت علت و معلول بدون علت العلل تصور کنیم و این بدین‌معنی است که بی نهات و بی کرانگی در ذهن فقط موجود است و در عالم خارج از ذهن بی نهایت وجود خارجی ندارد و هر چیز مادی نمیتواند بی نهایت باشد.این اصل بخاطر وجود داشتن جنبه ی تجربی اش می گوید علت العلل وجود دارد و جودخارجی هم داردو بی نهایت است.


این متن و نوسته و تحلیل ادامه دارد. لطفا نظراتتات را بگویید تا روشنی بیشتر و بهتر بوجود آید.


با سلام خدمت دوستان عزیز و اربابان معرفت

 

دوستانی که تمایل داردند درباب فلسفه و خصوصا فلسفه غرب مطالعات منظم داشته باشند و به اصطلاح علمی یک سیر مطالعاتی داشته باشند و بر اساس آن پیش بروند لطفا به شماره تلفن من پیام دهند یا در واتساپ پیام بدهند .

 

من از روش جدید و تازه ای برای افزایش بهره وری و افزایش دو سه برابری خواندن و دریافت اطلاعات در کمترین زمان بر اساس همان لیست کتابها بهره می برم چون این روش را دو سال است به دانشجوها در قالب ورکشاپ ارایه داده ام.

کسانی که مایل هستند یا پیامک کنند یا در واتس آپ پیام بدهند.

ممنون و تشکر

09100560571

رامین قلی زاده


سلام بر دوستان عزیز .قصد اطاله کلام ندارم و فقط میخواهم به سمع و نظر شما اربابان معرفت برسانم که اینجانب در حال گرد آوری اصطلاحات انگلیسی به فارسی و فارسی به انگلیسی فلسفه غرب هستم . حدود 15هزاز اصطلاح گردآوری نموده ام و با انتشارات مرکز جهت چاپ هماهنگی به عمل آمده .

 

 

از شما دوستان و اربابان معرفت که دوست دارند این کتاب سریعتر جامع طبع بپوشد خواهشمند است که اگر علاقه من هستند در این راستا کمک نمایند و به گرد آوری اصطلاحات همت گمارند حتی یک اصطلاح تا چند اصطلاح که در چاپ کتاب اسم شما عزیزان هم خواهد آمد.

باتشکر 

رامین قلی زاذه

09100560571


جدال رامین قلی زاده با پرفسور کلی جیمز کلارک بر سر نتایج عملی نظریه

The controversy of Ramin Gholizadeh with Professor Clark

این گفتگو حول محور مساله شر بود و چرایی نتیجه عملی ندیدن از راهکارهای مطروحه بوده.

آیا کار

فلسفه صرفا تولید اندیشه و تولید فکر است  و در اصطلاح عامیانه فلسفه بافی است؟ یا اینکه هدف فلسفه از تولید اندیشه این است که ثمره و نتیجه ی عملی اندیشه ها را ببینند؟ آیا واقعا اینطور است یا نه ؟

 

 

پرفسور کلارک ظاهرا می گوید کار فلسفه حل چلنج های فلسفی و ذهنی است اما

من مخالفم

 

Clark: why do they need a practical result? some versions of it are simply intellectual challenges. I asked you before--what do you mean by the problem of evil? there are lots of different versions and it's not clear from your abstract which one you are considering. Or why you think everyone else has been wrong.
 there are at least two versions discussed here: https://plato.stanford.edu/entries/evil/
 there are, I think, many other versions
https://www.iep.utm.edu/evil-evi/
 https://www.jstor.org/stable/41237364?seq=8#metadata_info_tab_contents

 

me :   sir I really thanks for this and  I have question
 My definition:
Bad situations that man suffers from. And seeing bad things and suffering from it
And helping to reduce these evils.  And I agree it's a intellectual challenge.
But limiting it to the intellectual challenge is wrong. Philosophical theories must also have practical implications. Is philosophy's job to produce theory? And just talk? Are we just solving challenges in our minds? Is philosophy just about presenting theory and solving intellectual challenges?  And the practical result of the theories doesn't matter?

 

Clark: Philosophy has lots of jobs. One is to solve theoretical puzzles.
 that's not the only job but not all philosophers need to do all jobs
 Nicholas Wolterstorff's Lament for a Son addresses some of the practical stuff. Others, do, too.

 

me:   and practical result?

 

Clark:   you can solve the practical problem -- but I don't think that all philosophers need to or that philosophers don't care about the practical problem or that none has discussed the practical problem.
I'm eager to see what you think the practical solution is.

 

me:  Humans create evil situations because of incorrect training
And man suffers from it.
This human suffering is important to me.
Holocaust. The atomic bomb in Hiroshima and other bad situations that hurt people. Whether physical or mental pain.
in my opinion
It is true that philosophy has a lot to do
But attention to human suffering must be a priority.
Why should man suffer?
A practical solution and an educational approach must be taken.
Neither religion, no philosophy, no logic, no planting, etc., can solve it and reduce pain.
As it has failedIn my opinion theories cannot alleviate human pain.
If we consider evil an intellectual challenge then will the human pain be resolved?

I think you not agree.

 

 

این بحث ادامه دار می باشد و باز هم ادامه ی این بحث را با پرفسور کلارک را به اشتراک خواهم گذاشت.

و اینکه پرسش و پاسخ و مباحثه ی من با

پرفسور رایموند واناراگون را که در باب الهیات و وجود خدا می باشد را به اشتراک خواهم گذاشت.

با احترام رامین قلی زاده


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها